آرتین عزیزمونآرتین عزیزمون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
آیلین نازنینمونآیلین نازنینمون، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

آرتین

کنار رود ارس...

1392/5/1 2:16
1,209 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای عزیز و یاران همیشگی.باز هم برگشتیم با تاخیر چند هفته ایراستش این روزا شیطون تر شدم و برای مامانی فرصت چندانی نمیمونه که بتونه آپ کنه و اما کنار رود ارس:

روز 5شنبه 13 تیر ماه تصمیم گرفتیم با خاله نگار و عمو یاسر بریم جلفا و شبو اونجا بمونیم و از آبو هوای تابستون لذت ببریم.داخل پرانتز اینو عرض کنم که شدیدا به بابایی وابسته شدم. حتی موقع رانندگی کردنم دوست دارم بغلش باشم.در طول مسیر تبریز به جلفا همش اینجوری بودم:

و مامانی هر کاری میکرد آروم نمیشدم تا اینکه چند بار بابایی مجبور شد بغلم کنه و همونجوری رانندگی کنه

اینجا هم دارم بابایی رو بوس میکنم که طاقت گریه هامو نداره و همه کار برام میکنه

تا اینکه رسیدیم جلفا و طبق معمول رفتیم پارک کوهستان، تازه بساط شامو پهن کرده بودیم که بارون گرفت.اولش گفتیم حتما زود بند میاد ولی بارون رفته رفته شدید تر شد.سریع بساطو جمع کردیمو چادر زدیم.شدت بارون انقدر زیاد بودیم که میترسیدیم سیل بیاد ولی تقریبا بعد از 1 ساعت قطع شد. تا 3 نیمه شب بیدار بودیم و تلاش مامانی برای خوابوندن من بی فایده بود و من همچنان مشغول شیطنت و بدو بدو تو پارک بودم و مامانی هم به دنبال من

شب بسیار زیبایی بود و بارش بارون زیباترش کرده بود. شبو خوب خوابیدم و صبح تا بیدار شدم دوباره شروع کردم به ورجه وورجه و کلی تو هوای پاکو زیبای کناره های رود ارس بازی کردم

خدارو شکر تعطیلات آخر هفته خیلی خوبی داشتیم و کلی بهمون خوش گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

زهرا گلی
1 مرداد 92 2:31

وبلاگ قشنگی واسه نی نی خوشگلتون درست کردید
خوشحال میشم به من هم سر بزنید

حتما عزیزم ممنونم
خاله ی آریسا
1 مرداد 92 11:32
عزیزم چه گریه ای میکنه
اما حسابی خودتو تو دل بابایی جا کردی آرتین کوچولو
بله عزیزم.از شما چه پنهون بعضی وقتا حسودیم میشه از بس آرتین عاشق باباشه
سارا مامان آرتین
1 مرداد 92 13:54
الهی بگردمممممممممم خاله اخه گریه چراااااااااااااااااا
الهی طفلی بابا که اینجوری داره رانندگی میکنههههههههههه
خداروشکر که خوش گذشته
دلمون تنگ شده بودااااااااااااا
از شیطونی نگو که منم حسابی درگیر شدمممم
ایشالا زنده باشن شیطونیاشون هم خوشمزه است
ببوس گل پسرتوووووووووو
قربونت برم سارای عزیزم.آرتین شیطون بلا و خوشگلت رو ببوس

الهام مامان یسنا
1 مرداد 92 17:11
ای جان چه گریه ای! قربون اون چشم های قشنگت برم عزیزم.
همیشه به گردش. انشالله خوش باشید.
آفرین به بابایی که بچه به بغل رانندگی میکنه.
بچه ها آدمو به چه کارهایی وانمیدارن.
خدا حفظت کنه آرتین عزیزم.
دقیقا همینطوره الهام جون.ممنونم گلم لطف کردی

الهه
2 مرداد 92 23:15
همیشه به گردش و تفریح پسر خوشگلم ایشالله همیشه تنتون سالم و لبتون خندون باشه مامانی
ممنونم عزیزم خیلی لطف داری

نگاری
2 مرداد 92 23:56
جونممم عزیزم گریه نکن
اخماشو نگاه
خاله جون خوب نمی شه که بابا اینحجوری رانندگی کنه که
همیشه بهت خوش بگذره خاله
قربونت برمن نگار جون
مریم مامان نیکان
3 مرداد 92 0:42
الهی دورت بگردم خاله خدا نکنه اشکهاتو ببینمهمه بچه ها عاشق رانندگی باباهاشونن دوست دارن وقت رانندگی رو پای باباهه بشینن اما امان از وقتی که آقا پلیسه ببینه

مریم جون آرتین ما همیشه دوست داره بغل باباییش باشه.چه موقع رانندگی و چه وقتای عادی.خیلی به باباییش وابسته است.امیدوارم همیشه عاشق باباش بمونه
مامان مریم
4 مرداد 92 11:57
خدایااااااا نیگاش کن چه جوری داره گریه میکنه..فداش بشم من...باباها اصولا مهره ی مار دارن
همیشه به گردش عزیزم...آرتین خوشگلمو ببوس
بله مریم جون دقیقا همینطوره.چشم ممنونم گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین می باشد