تولد 2 سالگی فرشته ی زیبامون
تو قلبامون پر از عشقو،تو لبا پره خندس
هر کی لباش بخدنه توی این دنیا برندس
امروز روز توئه، تو تقویما نوشته
به جمع خونه ی ما،خوش اومدی فرشته
الهی زنده باشی،تا دنیا برقراره
از آسمون خدا شادی برات بباره
جشن تولد اول تو تعطیلات نوروز(5 فروردین 93) خونه مادر جون (مامان مامانی)
تولد دوم (14 فروردین 93) خونه خودمون با دوستای مامانی و نی نی های گلشون
از راست:آدرینا،هستی،پرهام کوچولو بغل عطا،آرتین،آرتا کوچولو بغل مهلا،النا
اینم گل پسر نازنینمون بلافاصله بعد از رفتن مهمونا
و اما تولد سوم (16 فروردین 93 روز اصلی تولد) با خونواده بابایی
پسر گلم، هستی ام، زندگی ام خیلی زود و به سرعت 2 سال از با هم بودنمون گذشت. روزایی که خندیدی،غلت زدی، نشستی، دندون درآوردی، غذا خوردی، ایستادی، راه رفتی، حرف زدی و روزهایی که مریض شدی، تب کردی و منو بابایی تا صبح بالای سرت نشستیمو پاشویت کردیم بدون ذره ای خستگی و وقتی تبت پایین اومد انگار تموم دنیارو بهمون دادن و بابایی با همون شب بیداری رفت سر کار. شبایی که خوابت نیومد و تا 3 شب نشستمو باهات بازی کردم. شبایی که بیدار شدیو گریه کردی و باید بغلت میکردیمو انقدر قدم میزدیم تا دوباره بخوابی...
دو سال پر از روزای شیرین برامون گذشت و هر ثانیه خدارو شکر کردیم که تو رو بهمون هدیه داد.پسر عزیزم منو بابایی بینهایت عاشقت هستیم. معنی این جمله رو که ( نفسمون به نفست بنده ) رو انشاا... وقتی صاحب بچه شدی میفهمی و ما اون روز رو به انتظار نشستیم...