سفر به ارومیه
5 شهریور ما یکی دو روزی رو مهمون خونه پسر خاله مامانم در ارومیه بودیم.اونجا حسابی بهم
خوش گذشت.
حتی هندوانه سواری هم کردم
من عاشق گلهای توی باغ پسر خاله شده بودم
و از هر فرصتی برای چشیدن طعم گلها استفاده میکردم
6 شهریور وقتی 145 روزه بودم برای اولین بار پشت رول نشستم. حس عجیبی داشت. دوس
داشتم مثل باباییم رانندگی کنم ولی یه مشکل بزرگ داشتم . . .
مشکل این بود که پاهام هنوز خیلی کوچولو بودن و به پدالها نمیرسیدن
ولی با خودم فکر کردم حالا که دستم به سوییچ میرسه بهتره مزه اش رو یه امتحانی بکنم
که البته اصلا مزه خوبی نداشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی