اولین پست سال 92
دوستای عزیزم سلام
اول اینکه دلم برا همتون کلی تنگ شده بود
دوم اینکه امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشین و تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه
جونم براتون بگه که ما برای سال تحویل خونه بابا جون بودیم و اولین عیدی رو بابا جون بهم دادن.
شب برگشتیم خونه . روز اول فروردین رفتیم دیدو بازدید اقوام بابایی و روز دوم رفتیم دیدو بازدید
اقوام مامانی. کلی هم عیدی بهم دادن و حسابی مایه دار شدم. متاسفانه روز پنجم فروردین
منو مامانی سرما خوردیم و مجبور شدیم خونه نشین بشیم. راستی برای اولین بار بهم آمپول
زدن (منظورم آمپولی غیر از واکسنه). مامانی با اینکه حالش زیاد خوب نبود ولی اصلا نتونست
استراحت کنه چون من حسابی بهونه گیری میکردم و دوست داشتم همش تو بغلش باشم.
صدامم گرفته و هنوز خوب نشده.
راستی این روزا خیلی خوب کلمه بده رو تلفظ میکنم و با اشاره دست و گفتن بده هر چیزی رو که
میبینم میخوام و اگه بهم ندن دادو هوارو گریه رو سر میدم و اصلا هم برام مهم نیست که اون چیز
خطرناکه یا نه. در ضمن تا مامانی میخواد با تلفن صحبت کنه شروع میکنم به گریه که گوشی رو
بده به من
خلاصه این روزا حسابی شیطونو قلدر شدم و تا به هدفم نرسم دست بردار نیستم
و اینم عکس اولین حموم کردنم تو سال 92 چون عکس دیگه ای فعلا نگرفتیم
و اما اینکه چهار روز دیگه یعنی جمعه 16 فروردین تولدمه...