تولد 1 سالگی هدیه جون
1 بهمن تولد دختر عموی نازنینم هدیه بود
و منم تیپ زدم و با مامان و بابا رفتیم خونه بابا جون. عمو برا هدیه جون یه کیک خیلی خوشگل
به شکل آدم برفی خریده بود ولی من و هدیه یه کوچولو ازش میترسیدیم. خودمونیم ما نی نیا
هم عجب دنیایی داریم واسه خودمون. آخه انصافا کیک به این خوشگلی کجاش ترس داره؟
یه نکته قابل توجه این بود که از کلاه تولد اصلا خوشمون نمیومد و مامان و زن عمو به زور
تونستن یکیدو تا عکس با کلاه ازمون بگیرن
نکته بعدی هم اینه که من موقع بریدن کیک و دادن کادو ها و بزن و بکوب کلا خواب بودم و بعد از مراسم بیدار شدم
مامان و بابا هم که یه مدتی بود تو فکر گرفتن یه تولد حسابی برای 1 سالگی من بودن با دیدن
بی تابی من و هدیه یکم نظرشون عوض شد و احتمالا یه تولد خودمونی برام بگیرن تا سالهای
بعد که بزرگتر شدم مفصل تر بگیرن.
اینم چند تا از عکسهای تولد هدیه جون
هدیه عزیزم:
امروز خورشید شادمانه ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت و قلبها به
مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت
فرشته آسمانی سالروز زمینی شدنت مبارک . . .