اولین مروارید من
روزیکشنبه 14 آبان 1391 یعنی دو روز مونده به 7 ماهگیم اولین مردارید من اومد تو صدف دهنم تا
من با دندون وارد هشتمین ماه زندگیم بشم. راستش یه مدتی ی آب دهنم حسابی راه افتاده و
یه کم بی حوصله شدم و بیتابی میکنم و بیشتر وقتا اینجوریم
آخه بد جوری لثه هام میخاره و درد میکنه
مامانمم که تا من و ایجوری میبینه یه اسباب بازی پلاستیکی میده دستم
16 آبان یعنی روزی که من 7 ماهه شدم، مامان جون (مامان بابا) زحمت کشید و برام آش
دندونی پخت و ما یه جشن کوچولو گرفتیم.
آش دندونی:
و این هم کیک دندونی:
و این هم عکسای من کنار کیک و آش دندونی:
اینجا هم به کمک مامانیم میخوام کیک و ببرم. اینم بگم این دختر خوشگل کنار من دختر عموم
هدیه است که 2 ماه و نیم ازم بزرگتره
مامانم هم که دوربین به دست فقط منتظر شکار لحظه هاست
و اینجا هم مثل یک آقا آروم و متین نشستم تا مامانیم ازم عکس بگیره
راستی از اونجایی که همه از رویش مروارید کوچولوی من خوشحال بودن کادو هم برام تهیه کرده
بودن.
این لباسای خوشگل کادوی مامانی و باباییم بودن
اینم کادوی زن عمو جونم
اینم کادوی خاله نگار جون
ماماما (مامان مامان)، مامان جون و خاله جونم هم زحمت کشیدن و پول نقد دادن تا مامانیم
هرچی خواست برام بگیره. دست همشون درد نکنه، خیلی زحمت کشیدن و ممنونم بابت
کادوهای قشنگشون
راستی 23 آبان دومین دندون من هم از پایین در اومد. و من تو این پست که عنوانش هست
اولین مروارید صاحب دو مروارید شدم. امیدوارم مامانیم دیگه تنبلی نکنه و پستا رو به موقع بذاره
تا اینجوری نشه