پسر باوفا...
و اما داستان وفاداری من...
تابستون خاله شهین یه فیل کوچولوی آبی رنگ برام خرید، اوایل علاقه ی چندانی بهش نداشتم ولی چند هفته ای میشه که عاشقش شدم و شده اسباب بازی محبوبم این روزا اونقدر باهاش بازی کردم که بالاخره شکست، ولی ازش دست بردار نبودم
ماماما (مامان مامانی) برام یه دوچرخه خیلی خوشگل خرید تا دست از سر فیل شکسته بردارم
ولی من دست بردار نبودم و همچنان سوار همون فیل شکسته میشدم، مامانی و بابایی که اوضاع رو اونجوری دیدن رفتنو دوباره یه فیل دیگه برام خریدن
ولی زهی خیال باطل ...
با وجود یه دوچرخه خوشگل و یه فیل نو من باز هم عاشق همون فیل شکسته هستم ...
اینجا هم در حال بوسیدن فیل محبوبم هستم
این فیل جدید احتیاج به تعمیر داره ولی فیل شکسته خودم از همه قشنگتره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی